اسم های اینچنینی که اینروزها در فضای سایتهای مختلف و فیس بوک از زیر
زمین می رویند از هیچگونه مشروعیتی برخوردار نیستند. در همین رابطه چندی پیش
گروهی در فیس بوک تشکیل شده بود ، بنام " خروج از اشرف " من به
کسی که با نام مستعار این گروه را تشکیل داده است به صراحت نوشته ام که اساسا با
کسی که اسم مستعار دارد نمیشود وارد صحبت شد. چون شرایط را در رابطه با جان بچه
های اشرف حساس میبینم . هر بحث و هر نقدی از جانب دو طرف در چنین شرایطی باید بسیار
مسئولانه انجام شود تا تبعات آن دامن بچه های اشرف را نگیرد. نجات جان آنها باید
فراتر از هر چیزی، مسئله و دل نگرانی اصلی باشد. ضمن اینکه تاکید میکنم که نمیتوان
به هیچوجه طرح همه با من را در این رابطه پیش برد و از همه انتظار داشت با آن
همراهی کنند.
در همین جا از دوستان میخواهم
که وقتی با چنین نامه ها یا گروه هایی که اسم مشخص و شناخته شده پشت
آنها نیست روبرو میشوند. با آن آگاهانه برخورد کنند. فراموش نکنیم که پشت اسم
مستعار، هر کسی میتواند نشسته باشد. مرحوم منتظری در کتاب خاطرات خود نقل میکرد که
آنزمانها قدرت های خارجی برای اینکه بحث سنی و شیعه را در ایران دامن بزنند افرادی
را میخریدند که بیایند پای منبر فلان پیشنماز سنی بنشینند و به او فحش بدهند و از
طرفی به کسانی دیگر پول میدادند تا پای منبر یک پیشنماز شیعه بنشیند و از موضع سنی
فحش بدهد. به این ترتیب بحث سنی و شیعه را برای بهم ریختن اوضاع و بهره برداری از
آب گل آلود تشدید میکردند. امروزه نیز ما شاهد چنین فرصت طلبی ها و تفرقه افکنی
هایی هستیم . زمانه ای شده است که حتی با اسم مستعار یک مقاله را که با اسم واقعی
نوشته شده نقد میکنند!!.تا هیچکس مسئولیت آنرا بعهده نگیرد. پنهان شدن در پشت یک
نام مستعار نه بهایی می طلبد و نه خرجی دارد..برخورد با این مسئله حساسیت بالای تک
تک ما را بعنوان انسانهایی آگاه و مسئول طلب میکند.
عاطفه اقبال – 24 اردیبهشت 90 برابر
با 14 می 2011
ما از بستگان نزدیک تعدادی از
پناهندگان اشرف هستیم که نه میتوانیم از رژیم جمهوری اسلامی ایران تقاضای کمکی کنیم
و نه سازمان مجاهدین خلق و سازمان های بین المللی به ما توجهی میکنند، که اگر
توجهی بود، امروز برای چندمین بار شاهد کشتار در کمپ اشرف نبودیم. متاسفانه این نامه
را زمانی برای شما مینویسیم که سکوت مدافعین حقوق بشر منجر به فاجعه ای برگشت
ناپذیر در اشرف شد و هر لحظه امکان گسترش دامنه این فاجعه بیشتر و بیشتر میشود.
شاید اعلام ۳۵ کشته و ۳۰۰ مجروح که ۲۵۰ نفر
آنها احتیاج مبرم به امکانات پزشکی دارند و تعدادی از آنان با خطر مرگ مواجه میباشند،
برای بسیاری تنها خبری باشد در میان انبوه خبرهای نا گوار. ولی برای خانواده هایی
که عزیزانشان در آنجا هستند و هیچ خبری از آنها ندارند، به معنی عذاب و دردی وصف
نا شدنی است.
زمان آن رسیده است که هر کسی که دل در
گرو انسانیت و حقوق بشر دارد پای پیش بگذارد تا از ادامه یا تکرار این فاجعه انسانی
جلوگیری نماید. امیدواریم این نامه را ورای مسائل پیچیدهی سیاسی به سادگی از
دیدگاه مادران دردمند پناهندگان اشرف بنگرید و بی تفاوت از کنار آن نگذرید.
مادرانی که تنها راه با خبر شدن از سلامت فرزندانشان، جستجو در لیست کشته شدگان و
مجروحین حمله نیروهای عراقی به اشرف است. مادرانی که درک عمیقی از نقض حقوق بشر
دارند و آن را با گوشت و پوست خود لمس کردهاند. تصور چهرهی تکیده و قامت خمیده
این مادران، از انتظار و نگرانی بی پایان، کار سختی نیست. مادرانی که در کوچه پس
کوچههای ایران با تمام درد ها و رنجهایشان فراموش شدهاند، نقض بسیاری از بندهای حقوق
بشر را در نگاه منتظر و ملتمس تک تک آنان میتوان دید، مادرانی که نگرانی و انتظار
نه بخشی از زندگی آنها که تمام زندگی آنان شده است. این مادران درد مند چشم انتظار
اقدام شما هستند تا آنها را از زیر شکنجه شبانه روزی دلهره و بی خبری بدر آورید.
از طرف مادرانی به شما نامه مینویسیم
که بیش از ۱۰ ، ۱۵ یا ۲۰ سال از جگر گوشههای خود، خبری ندارند و تمام تلاش آنها و خانوادهشان
برای تماس با فرزندانشان با بن بست مواجه شده است، سالهایی که لحظه لحظهی آن در
انتظار خبری از آنان سپری شده است. بی خبریای که هر شایعه یا خبر حمله به اشرف را
به اندازه خبر بردن عزیزانشان به پای چوبهی دار، برای آنان سخت و طاقت فرسا میکند.
با هر خبر یا شایعهای میمیرند و زنده میشوند. در همهی این سالها نه میتوانند
درد خود را با کسی در میان بگذارند و نه میتوانند از کسی تقاضای کمک کنند.
مادرانی که چارهای جز گریستن بر این درد و رنج بیپایان در تنهایی خویش ندارند.
به شما از طرف مادرانی مینویسیم که از کشته یا مجروح شدن عزیزشان در حمله نیروهای
عراقی با خبر میشوند و هیچ کاری از دستشان ساخته نیست. مادری را تصور کنید که
کابوس شبانهاش استرداد فرزندش به رژیم جمهوری اسلامی و اعدام بلادرنگ عزیزش میباشد.
مادری را تصور کنید که از خانه اش خارج نمیشود تا شاید خبری از فرزندش به او برسد
و آنگاه که به اجبار از خانه بیرون میرود، دلشورهای تمام وجودش را در بر میگیرد
که نکند فرزند دلبندش تماسی بگیرد و او در خانه نباشد.
دردناکتر اینکه چنین دلشورهای برای سالها
بطول میانجامد و پایانی ندارد. آیا میدانید چه بر سر این مادرها و خانوادههایشان
میآید و روزگارشان چگونه میگذرد؟ در بند عمومی زندان اوین، زندانیان میتوانند
هر از گاهی با خانوادهی خویش تماس بگیرند و آنها را ملاقات کنند، ولی خانوادههایی
را میشناسیم که برای سالها حتی کوچکترین خبر و اطلاعی از فرزندانشان و سلامتی
آنان ندارند. بر این درد و آلام، نگرانیهای روز افزون این خانوادهها ازکشته شدن
عزیزانشان در حملات نیرو های عراقی وعدم دسترسی فرزندانشان به ابتداییترین
احتیاجات انسانی اعم از آب و دارو و کمک پزشکی را اضافه کنید.
آیا تنها از بیم
سوء استفاده رژیم کنونی یا هر گروه سیاسی، باید چشم بر یک فاجعه انسانی ببندیم.
براستی چه چیزی مهمتر از جان انسانهاست.
ساکنان اشرف از جنس ما و شما هستند که
به اجبار در چنین شرایطی قرار گرفتهاند و دستشان به جایی بند نیست. متاسفانه تا
کنون ملاحضات سیاسی مانع از اقدامات موثر فعالین و سازمانهای حقوق بشری برای نجات
جان بیش از ۳۰۰۰ نفر از ساکنان
اشرف شده است و با کمال تاسف برای چندمین بار شاهد کشتار آنان بدست نیرو های عراقی
بودیم. هر
کدام از این نام هایی که در لیست کشته شدگان میبینید انسانهایی بودند دارای حق
حیات و خانوادهای که به جان دوستشان دارند. ما از شما فعالین و تمامی سازمانهای
حقوق بشری تقاضا داریم که تلاش نمایید تا کشتار پناهندگان اشرف متوقف شده و
مجروحین از امکانات پزشکی بر خوردار گردند. همچنین استدعا داریم تمام توان خود را
بکار گیرید تا ساکنان اشرف به مکانی امن در کشوری غیر از عراق و ایران منتقل گردند
تا خانوادههای آنها با آزادی کامل بتوانند جهت انتقال عزیزانشان به کشورهای
دلخواهشان اقدام نمایند.
جمعی از بستگان پناهندگان اشرف
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر